خاطره زایمان
این مامان تنبلت تازه یادش امد بیاد خاطره زایمانش و بنویسه. طبق آخرین سونوئی که کردم خانم دکتر توحید تاریخ 4مهر و برای سزارین داد نامه بیمارستان هم بهم داد 4 مهر روز دوشنبه بود خیلی نگران بودم که نکنه آخر هفته دردم بگیره یا کیسه آبم پاره بشه آخه شنبه هم تعطیل بود خدارو شکر به خیر گذشت شنبه غروب من و بابا حسام وسایلمون و جمع کردیم و از اتاقت فیلم گرفتیم و رفتیم خونه ممسی و بابا عطا.یادمه اون شب اولین قسمت برنامه next persian star بود منم روی مبل نشسته بودم و پاهامو دراز کرده بودم حامی گلم نمی دونی چه ورجه وورجه ای می کردی اینقدر محکم ضربه می زدی که انگار می خواستی بیای بیرون سکسکه می کردی تمام شکمم تکون می خوردگلم انگار قصد خواب نداشتی جونم ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
0:46